کندوى زنبور عسل
بافت اجتماعى هر کندو مرکب از ملکه و زنبورهاى کارگر است.
ملکهى مادر، مادر و فرماندهى همهى زنبورهاست و به واسطهى طبیعت خود وظیفهى حفظ نسل و ادامهى حیات در کندو بر عهدهى اوست.
ملکه در حدود نیمهى بهمنماه شروع به تخمگذارى مىکند و هیچ گاه در تشخیص زمان درست تخمگذارى اشتباه نمىکند.
زنبورهاى کارگر نیز بنا به موقعیت کندو و شرایط آب و هوایى تعیین مىکنند که تخمهاى گذاشته شده به ملکه تبدیل شود و یا به زنبورهاى کارگر دیگر.
هر اندازه که شرایط آب و هوایى مناسبتر باشد و گلهاى بیشترى در اطراف کندو وجود داشته باشد تعداد بیشترى از تخمها توسط زنبورهاى پرورشدهنده به ملکه تبدیل خواهند شد.
اگر همهى شرایط مورد نیاز براى کار زنبورها در کندو فراهم باشد در یک کندوى قوى حدود ده کیلو عسل در روز تولید مىشود.
ملکه هم همیشه به نسبت فراوانىعسل و امکانات مناسب، تولید مثل مىکند و در این شرایط روزانه قریب یک هزار تخم مىگذارد و گاهى اوقات تعداد زنبورها آن قدر زیاد مىشود که شبها بعضى از زنبورها راه ورود به خانه را نداشته و بیرون از کندو از سرما تلف مىشوند.
در چنین موقعیتهایى لزوم مهاجرت عدهاى از زنبورها به محل دیگر براى ساختن کندوى جدید احساس مىشود، به همین علت در این وقت همهى زنبورها تحت اثر یک نیروى مرموز یا ارادهى وحى به جنب و جوش و تکاپو مىافتند تا جایى که اگر شخصى ناوارد و عادى نیز چنین کندویى را مشاهده کند پى به قصد زنبورها مىبرد.
در یک کندوى قوى 200000 و در یک کندوى خوب نزدیک به 85000 زنبور وجود دارد که از این تعداد هفتاد هزار عدد به کندوى جدید مهاجرت مىنمایند.
این مهاجرت آن قدر دقیق است که گویى روز و ساعت آن نیز از پیش توسط زنبورها تعیین شده است از افراد باقى مانده در کندو حدود 450 عدد را زنبورهاى نر تشکیل مىدهند که این تعداد در کندو مىمانند تا براى همسرى ملکهى جوانى که بعداً به وجود مىآید انتخاب شوند علاوه بر آنها تعدادى زنبور جوان نیز براى پرستارى تخمها و لاروها و نیز تعدادى زنبور کارگر براى ادامهى فعالیت عسلسازى در کندو باقى مىمانند.
لاروهاى زنبور همان کرمهایى هستند که پس از بیرون آمدن از تخم در خانههاى ویژهى شش ضلعى نگهدارى مىشوند و توسط زنبورهاى پرورش دهنده غذا داده مىشوند و «ننف» ها همان لاروهاى رشد یافته هستند که کمى شکل زنبور کامل پیدا کردهاند.
زنبورهاى جوانى که در کندو باقى ماندهاند تا مسئولیت پرستارى از لاروها را بر عهده بگیرند جمعاً مراقب دههزار تخم و پرستار هیجدههزار لارو و سىوشش هزار ننف و هفت یا هشت ملکه و عسل موجود در کندو مىباشند.
زنبورهایى که قصد مهاجرت کرده بودند به اندازهى مصرف پنج تا شش روز عسل و صمغ با خود بر مىدارند و همزمان با گسترش اشعههاى طلایى آفتاب آمادهى حرکت مىشوند. این زنبورها از عسلهایى که به همراه خود برداشتهاند موم مىسازند که این موم و صمغ براى اندرون در و دیوار کندو و منافذ آن و براى محکم کردن اجزایى که امکان افتادنشان وجود دارد استفاده مىشود. ضمناً اگر زنبورهاى مهاجر تا چند روز نتوانستند محل مناسبى براى ساختن کندوى جدید پیدا کنند از ذخیرهى برداشته شده به عنوان غذا استفاده مىنمایند.
کندوى جدید
پس از کوچ و یافتن مکان مناسب براى کندوسازى، فعالیت بسیار چشمگیر زنبورها آغاز مىشود. زنبورهاى کارگر با زحمت فراوان کار آوردن شهد گلها به کندو و عسلسازى را آغاز مىنمایند.
فوقالعادگى کار زنبورها باعث مىشود که بعد از پنج هفته، همهى زنبورهایى که از کندوى قدیمى آمدهاند تلف شوند و زنبورهاى جوانى که در کندوى جدید پرورش یافتهاند جاى آنها را بگیرند. مأموریت زنبوران در نشستن روى گل و برداشت شیره و حمل آن به سوى کندو بسیار جدّى و تخلفناپذیر است و وقتى زنبورها در پى انجام این مأموریت هستند بر عکس داخل کندو هیچ رفتار دوستانهاى از خود نشان نمىدهند و هدف همگى آنها فقط رساندن شهد گلها به کندو مىباشد.
همین زنبورهایى که اگر در داخل کندو یکى از آنها مورد آزار خارجى قرار بگیرد بقیهى همکارانش نیشهاى خود را براى دفاع از او آماده مىسازند، در خارج از کندو چنان غریبه مىنمایند که اگر هزار زنبور شهد برنده در حضور بقیه کشته شوند زنبور هزار و یکمى بر روى زنبورهاى مرده مىنشیند تا از شهد جمعآورى شده توسط آنها هم استفاده کند. زیرا وظیفهى شهدرسانى به کندو چنان خطیر و تخلفناپذیر است که زنبورهاى کارگر براى انجام آن حتى از جان خود و دیگران نیز مىگذرند.
امروزه با وسایل آزمایشى از قبیل رنگ کردن یا نشاندار کردن زنبورها به نحو دیگر دریافتهاند که یک زنبور در طول زندگیش دائماً وظیفهى یکسانى را تکرار نمىکند بلکه هر زنبور حتى در طول روز هم وظایف متنوعى را بر عهده دارد مثلاً اگر زنبورى صبح به مکیدن شیرهى گلها مشغول است شب با چرخاندن بالهایش هواى کندو را تعدیل مىکند یا از لاروها مراقبت مىنماید یا در خارج از کندو بر پرچمهاى گلها نشسته و پولن را به داخل کندو مىآورد.
براى مشاهدهى مستقیم رفتار زنبورها، امروزه در باغوحشها کندوهایى نصب شده که با نگاه کردن به آن به راحتى مىتوان ملکه را شناخت زیرا ساختمان این گونه کندوها به طورى است که قسمتهاى داخلى آن آشکار مىباشد تشخیص ملکه از این طریق چندان مشکل نیست زیرا با دقیق نگریستن به کندو منطقهاى مشاهده مىشود که شکل ظاهرى آن مانند گلى است که گلبرگهایش همگى متمایل به قسمت وسط گل هستند و در آن نقطه که تمایل همهى گلبرگها و در واقع همهىزنبورها به سوى آن است ملکه قرار دارد.
به یقین مىتوان گفت که امکان ندارد زنبورها در جایى که ملکه قرار دارد پشت به او باشند بلکه در هر مکانى که ملکه قدم مىگذارد همهى زنبورها مواظب و ملازم ملکه هستند و او هم با تخمگذارى در خانههاى خالى کندو موجب ادامهى حیات در کندو مىشود.
ملکه قبل از تخمگذارى ابتدا سر خود را وارد خانهى مورد نظر مىکند تا مطمئن شود که قبلاً در آن تخمى نگذاشته است و پس از تخمگذارى در آن خانه این عمل را در مورد خانههاى دیگر نیز تکرار مىکند. البته خود زنبورها قبل از رسیدن ملکه به آن نقطه دقیقاً محل را مورد بررسى قرار دادهاند به هر حال این همه دقت براى افزایش نظم در کندو و بالا رفتن کیفیت زندگى در آن است. اتحاد در میان اجتماع زنبورها و انسجام در عمل و هماهنگى در رفتار از ابعاد توحیدى این موجود شگفتآور است.
البته شگفتىهاى موجود در نحوهى عملکرد زنبور عسل تا حدود زیادى مربوط به ساختمان پیچیده و تحسینبرانگیز بدنى او مىشود مثلاً چشمهاى زنبور عسل حدود هفتهزار سطح دارد که هر سطح در واقع مربوط به یک واحد چشمى یا «اوماتیدى» است و این ساختار، زنبور را قادر مىسازد تا در تاریکى شب هم ببیند یا در انتهاى شاخکهاى زنبور تعداد زیادى فرورفتگى وجود دارد که نسبت به بوهاى مختلف حساس است و همین توانایى خارقالعاده او را در امر انتخاب گلهاى مناسب و به دست آوردن شهد بهتر راهنمایى مىکند.