قرآن کریم از درخت بىثمر، کار بىثمر، انسان بىثمر، و بسیارى از موارد دیگر که در آن کلمۀ ثمر بکار رفته سخن به میان آورده است.
گویى به همه مىفهماند که ثمر، نتیجه و بهره از هر چیزى است.
براى حفظ بقاى نسل، فرزند آدم، ثمرۀ او است
و براى صیانت و پایدار ماندن نوع گیاه، میوه و دانه ثمرش محسوب مىگردد
ولى نسل، به وجود آمده در صورتى که اگر صالح و براى اجتماع مفید باشد مىگویند آدم باثمرى است،
گیاه نیز اگر داراى شیرۀ عسلى بود و اجتماع زنبور عسل توانست از آن شیرۀ عسلى یا پولن بردارد مىگویند براى زنبور ثمرى داشت و حاصلى داد.
ملاحظه مىفرمایید که آنچه از گیاه مورد استفادۀ زنبور است گاه از برگ است زمانى از میوه و بیشتر از گل (دمبرگ گوجه و آلو - برگهاى مخروطىها - برگچههاى ماش...)
با آنکه زنبورشناسان اصطلاح عوام را بهکار برده و مىگویند زنبور از این گل چنین بهرهبردارى نموده و از آن گل چنان پولن را جدا کرد و شاعران و عاشقان نیزگل و بلبل را در کنار یکدیگر قرار مىدهند بلکه حتىٰ حاضر نمىشوند زنبور و گل نیز جاى خود را به زنبور و ثمر گیاه بدهند در صورتى که قرآن 15 قرن قبل با آنکه اعراب عصر جاهلیت زنبور و عسل را تازه اگر مىشناختند بهره و ارتباطش را با گل نمىدانستند، مىفرماید: به زنبور عسل وحى شد از کل الثمرات و از تمام گیاهانى که بهرهبخش و شیرۀ عسلده و گرده دارند محصول خود را بردارند.
15 قرن قبل چه کسى مىدانست بعضى گلها شیرۀ عسلى نمىدهند یا همۀ گیاهان، مورد استفاده و بهرۀ زنبور قرار نمىگیرند و زنبور، گاهى از گل و زمانى از برگ و وقتى از میوۀ گیاه بهره مىبرد. قرآن به عنوان اعجاز، همه را در یک کلمۀ کوچک پرمعناى «ثمر» مستتر و گرد آورده است.
اخیراً یک پژوهش جالب، توجه حشرهشناسان را در خصوص هوشمندى و ذکاوت و قدرت تشخیص و درک زنبوران عسل را به خود جلب نموده است:
طبق این تحقیق، دانشمندان در دانشگاه میشیگان امریکا با تحت نظر قرار دادن هزاران زنبور عسل و گزینش صدها مورد مختلف متوجه شدند که زنبور عسل صرفاً یک موجود پرتلاش و فعّال براى تهیۀ شهد و عسل و گرده و موم نمىباشد بلکه زنبور عسل قادر است شکلهاى همگون و ناهمگون و نیز رنگها و لکههاى گوناگون را کاملاً از یکدیگر تشخیص داده و تجزیه و تحلیل نماید و ضمن توانایى در گزینش انواع گلها و شهدها، چهرۀ دیگر زنبوران همنوع خود را نیز به خاطر سپرده و از روى لکهها و خطوط موجود در چهرۀ آنها یکدیگر را شناسایى و مورد شناخت قرار دهند،
زنبوران عسل حتى قادرند یک زنبور کارگر را به عنوان ملکه مادر تلقى نموده و از او به همان میزان تبعیت و اطاعت نمایند.
این هوشمندى زنبوران عسل با تجربیات فراوان به اثبات رسیده و نیز در تحقیقات دیگر ثابت شده که زنبور عسل از احساس و عاطفه ویژهاى در رابطه با افرادى که به آنها کمک مىکنند، برخوردار است. و نیز در پژوهشهاى چند سال اخیر به اثبات رسیده که دستگاه مغز یک زنبور عسل در قیاس با رایانههاى بزرگ و بسیار پیچیده، سریعتر از آخرین مدلهاى رایانه عمل مىکند.
زنبوران عسل بسیار پیشرفتهتر از رایانههاى جدید عکسالعمل نشان مىدهند و میلیونها دستور را در یکدهم ثانیه به انجام مىرسانند در صورتى که مغز این حشره ظریف چندین برابر کمتر از رایانههاى جدید دنیا، انرژى را مصرف مىکند.
حرکت دستهجمعى زنبوران عسل با یک فرمان و هدایت از سوى یک زنبور عسل در حال پرواز به سمت زیستگاهاى گیاهان و عمل مکش شهد و انتقال آن به کندو و اقدام به فرآیندها و کنشهاى شیمیایى در تهیۀ عسل، گردۀ گل و موم، عملیاتى شگفتآور و حیرتانگیز است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
زنبور عسل ممکن است به رنگهاى سیاه، قهوهاى، زرد، طلائى و دو رنگ (ترکیبى از رنگهاى زرد و طلائى) باشد که رنگهاى خاکسترى و زرد آن، نژادهاى بسیار مهم را تشکیل مىدهند که به زنبور کارنیولا و قفقازى موسومند. و نژاد زردرنگ آنها به ایتالیایى نام برده شدهاند. ملکه نیش دارد ولى نمىزند. تخمهاى ملکه که نطفه ندارد زنبور نر و آنها که نطفه دارند کارگر یا ملکه مىشود، از اینرو اگر ملکه در مدت 4-6 هفتهاى که فحل است جفتگیرى نکرد تمام فرزندانش زنبور نر مىشود و این کندو بىارزش است.
هر زنبور نر دویست سلول نر براى بارور کردن ملکه آماده مىسازد.
ملکه در سن 15-17 روزگى - زنبورهاى کارگر در سن 21 روزگى - زنبورهاى نر در سن 24 تا 26 روزگى بالغ و کامل مىشوند.
کسى که مجبور است دست به کندو بزند باید قبل از رسیدن به کندو دست خود را با صابون بشوید تا زنبوران را آلوده و مبتلا نسازد. همینطور ابزارى که به کندو مىخورد باید همیشه ضدعفونى باشد.
کسى که با زنبور به خشونت رفتار کند او را نیش مىزند. زنبور بدون جهت نیش نمىزند باید با او خوشرفتارى کرد و اگر زنبوران عادت به نیش زدن پیدا کردند نیشزن خواهند شد. به عنوان مثال چون زنبوران بوى زنبور کندوى بیگانه را مىشناسند او را به کندوى خود راه نمىدهند. کسى که دست به زنبور کندویى زده باید دست خود را بشوید و به کندوى دومى دست بزند تا زنبوران به او نیش نزنند و اگر این عمل تکرار شود زنبوراننیشزن خواهند شد.
کسى که عرق کرده و بودار است یا چیزهاى بودار خورده سعى کند به کندو دست نزند تا نیش نخورد.
هر زنبورى پس از نیش زدن مىمیرد.
زنبوران هم، نژاد نجیب و نیشنزن - نانجیب و نیشزن دارند.
از ابتدا همینکه زنبوران در شکاف درخت جاى مىگرفتند بشر آن قطعه را از درخت بریده به خانه مىآورد و کندوهاى صنعتى اولیه چنین بودند.
کندو به اشکال یک خانوارى و چند خانوارى نیز وجود دارد که دومى داراى طبقاتى است و هر طبقهاى مخصوص خانوارى از زنبوران عسل.
زنبورداران همیشه باید سعى کنند دو خانوار ضعیف را یکى کنند تا یک خانوار نیرومند به وجود آورند.
موریس مترلینگ محقق بلژیکى در کتاب خود در مورد زنبور عسل مىگوید:
«ناچاریم قبول کنیم که زنبورها با یکدیگر تکلم مىکنند و گفتوگوى آنها خیلى وسیعتر از یک آرى یا نه مىباشد و این موضوع از نظم کامل کندوى زنبور عسل استنباط مىشود زیرا زنبورهایى که در ساعات مختلف روز وظایف متفاوت را انجام مىدهند، مثل این است که کسى هست به آنها مىگوید که در فلان ساعت فلان کار را بکنند.
مثلاً زنبورى را که من صبح نشان کرده بودم و مىدیدم که وظیفۀ او مکیدن شیرۀ گلها مىباشد عصر همان روز به کار دیگر اشتغال داشت و در داخل کندو هوا را تعدیل مىکرد و یا مواظب نوباوگان بود و یا اینکه در بین بناهاى تولیدکنندگان موم دیده مىشد و نیز مىدیدم زنبورهایى که یک روز فقط شیرۀ گلها را به کندو مىبردند روز بعد، دیگر دنبال آن شیرۀ گلها نمىرفتند بلکه غبار پرچم گلها (پولن) راجمعآورى مىنمودند.
دیگر، دلایل ارتباط بین زنبورها طرز سیستم کار در مورد مکیدن گلها و آوردن پولن است.
هر روز صبح به محض طلوع آفتاب و همینکه مأمورین اکتشاف به کندو مراجعت کردند مأمورین اکتشاف قبل از طلوع آفتاب از کندو خارج مىشوند که راجع به گلها و اوضاع خارج اطلاعاتى براى کندو بیاورند زنبورهاى عسل از اخبار خارج مطلع مىگردند. گویى که مأمورین اکتشاف به آنها مىگویند که امروز درختهاى زیزفون که کنار
رودخانه قرار گرفته گل کرده است. امروز گل شبدرهایى که کنار جاده مىباشند شکفته شده است و یا گلهاى دیگر داراى مقدار زیادى پولن است.
فورى، کار بین زنبورها تقسیم مىشود و پنجهزار زنبور که قوىتر از دیگران هستند به سراغ گلهاى زیزفون مىروند و سههزار دیگر که جوانتر و ضعیفتر هستند به سوى گلهاى شبدر به پرواز در مىآیند.
آنهایى که دیروز مشغول جمعآورى شیرۀ گلها بودند امروز زبان و غدههاى محفظه خود را آسوده مىگذارند و مىروند غبار پرچم گلها را جمعآورى مىنمایند.
حتى در جمعآورى غبار پرچم گلها هم دقت دارند که هرگز رنگهاى مختلف را با یکدیگر توأم نکنند و محال است که یک زنبور دو رنگ را با هم مخلوط نماید و یا اینکه غبار دو نوع از گلها را با هم مخلوط نمایند و هر غبارى جاى مخصوص دارد مگر این که غبارها از یک نوع گل باشند.
به محض اینکه فرمان خروج از کندو داده شد زنبورها با سرعت و یکى بعداز دیگرى از کندو خارج مىشوند و مثل این است که خوب مىدانند که محل کار آنها کجاست زیرا براى یافتن محل کار، هیچ تردید در آنها پیدا نمىشود و مستقیماً به سوى محل کار خود مىروند و گویى اطلاع دارند که هر گلى در کجا واقع شده است.
حال اگر کسى باشد و هر روز برود و ببیند که زنبورها چه گلهایى را مىمکند متوجه مىشود که این حشره کوچک حتى از لحاظ استفاده از گلها نیز (برحسب کمیّت و کیفیّت شیره) از برنامۀ مخصوصى تبعیت مىنماید. مثلاً در آغاز بهار که گلهاى بنفشه کنار جوىها یا در جنگل مىرویند، زنبورها به سراغ گل بنفشه مىروند و همین که گلهاى درخت بید رویید دیگر توجهى به گلهاى بنفشه نمىکنند و این مرتبه به سراغ بیدها مىروند و همین که سایر درختهاى بهارى گل داد از بیدها صرف نظر مىکنند، زیرا متوجه مىشوند که مىتوانند در اندک مدت از گلهاى دیگر استفاده بیشترى بنمایند و بعید نیست که علاوه بر کمیت از کیفیت گلها نیز استفاده مىکنند و مىدانند که نوع و جنس کدام بهتر است.
زنبورهاى عسل به طور کلى دو محصول اصلى و سه مادهى فرعى به کندو مىآورند.
محصولهاى اصلى که توسط زنبور عسل به کندو آورده مىشود عبارتند از شیرهى گلها که از شهددان گل به دست مىآید و دیگرى گرده گلها (پولن1) عبارت است از گردههاى عموماً زرد رنگى که بر پرچمهاى گلها نشسته و زنبورها از آن به کندو مىآورند.
مواد فرعى دیگر صمغ نباتى است که براى گرفتن سوراخهاى کندو و بستن درزها و شکافها مصرف مىشود و همینطور آب و انواعى از نمکهاى معدنى.
شیرهى گلها تبدیل به عسل مىشود و «پولن» علاوه بر مومسازى در تغذیهى لاروها و ننفها مورد استفاده قرار مىگیرد.
در زنبور عسل سه عضو وجود دارد که وظیفهى اصلى حمل شیره و تشکیل عسل بر عهدهى آنهاست.
البته غیر از این سه عضو بقیهى قسمتهاى دستگاه گوارش زنبور هم در کار تولید عسل شرکت دارند ولى «دهان»، «حلق» و «معده» ى زنبور نقش اصلى تولید عسل را بر عهده دارد.
اگر منظور از حمل شیرهى گلها فقط رفع گرسنگى خود زنبورها باشد براى هر زنبور در روز حدود دو یا سه گل کافى است اما در یک روز خوب هر زنبور حدود دویست گل را مورد بهرهبردارى قرار مىدهد و به این وسیله بخشى از عسل کندو را تأمین مىنماید.
اصولاً کار زنبورها در رساندن شهد و پولن و... به کندو یک کار دستهجمعى است.
به این صورت که در روز اگر محلى باشد که در آن مقدار شهد یا پولن فراوان باشد، زنبورهاى عسلى که به آن نواحى دست یافتهاند پس از بازگشت با روشهاى مخصوصى سایر همنوعانشان را نیز آگاه مىسازند و به این ترتیب میزان کارآیى جمعى آنها افزایش مىیابد.
یکى از راههاى ارتباطى زنبوران عسل استفاده از نوعى مادهى شیمیایى مخصوص است. زنبورها با پخش کردن انواع مختلفى از این ماده در فضا همنوعان خود را از منظور خویش آگاه مىسازند و به این وسیله ارتباطات روزمرهى خود را انجام مىدهند.
نحوهى انتخاب گلهاى مورد نظر زنبورها هم تا حدى با آن چیزى که در ذهن ما وجود دارد متفاوت است.
یعنى این طور نیست که زنبورها به صرف خوشبو یا خوشرنگ بودن گلها به سوى آن جذب شوند. البته در مورد بعضى از گلها این موارد صدق مىکند اما به طور کلى زنبورها با استفاده از حس بویایى پیچیدهى خود به تشخیص دقیق گلهاى مناسب مىپردازند.
به طور مثال برخى گلهاى تزئینى باغچهها یا باغها که اندوختهى شهد زیادى ندارند زیاد مورد تردد زنبورها قرار نمىگیرند یا بر عکس بعضى گلهایى که ممکن است از نظر ما بىرنگ یا بدبو باشند به دلیل داشتن ذخیرهى شهد و پولن زیاد محل رفت و آمد مکرر زنبورها واقع مىشوند.
پایان مهاجرت زنبورها به ندرت به نابودى ختم مىشود.
اغلب پیشاهنگان که مأموران اکتشاف هستند با یافتن مکان مناسب به ملکه و زنبوران دیگر اطلاع مىدهند که این مکان یا طبیعى است یا انسانى آن را تهیه کرده است. به هر حال زنبورها وارد مکان جدیدى که به عنوان کندو انتخاب نمودهاند، مىشوند.
کندویى که زنبورها براى لانه گزینى انتخاب کردهاند در حقیقت با تلاش خودشان «کندو» مىشود و گرنه در بدو ورود، کندوى آنها عبارت است از حفرهاى بدون موم و عسل. از اینرو زنبورها شروع به ساختن خانهى جدیدشان مىنمایند؛ آنها که زودتر به سقف رسیدند با پاهاى جلوى خود آویزان مىشوند و سپس زنبورهاى بعدى به ردیف اول متصل مىشوند و این عمل ادامه مىیابد تا ساختارى از زنبورها به شکل کلهقند تشکیل مىشود در این حالت تعدادى از زنبورها به نظافت کندو مشغول شده و عدهاى دیگر درزها و شکافهاى کندو را مسدود مىسازند به تدریج فعالیت زنبورها در آوردن شهد گلها آغاز مىشود و بنیان خانهى جدید با اولین محمولههاى شهد به این ترتیب گذاشته مىشود.
اگر کار بر همین روال ادامه یابد ساختن کندو تقریباً سه ماه به طول مىانجامد اما ممکن است در بعضى موارد عسل و موم در اختیار زنبورها قرار داده شود که در این صورت کار کندوسازى زودتر خاتمه مىیابد. نکتهى ظریفى در شروع خانهسازى زنبورعسل وجود دارد که به شرح زیر مىباشد:
همانطور که گفته شد زنبورها خانهسازى خود را از سقف شروع مىکنند که قرآن کریم در این مورد لفظ «یَعْرِشُونَ» را به کار برده است:
وَ أَوْحىٰ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبٰالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّٰا یَعْرِشُونَ
و پروردگار تو به زنبور عسل، وحى [الهام غریزى] کرد که از پارهاى کوهها و از برخى درختان و آنچه داربست مىسازند، خانههایى براى خود درست کن.
که با کمى تفکر دقیق در آن مىتوان نحوهى خانهسازى زنبور عسل را از این لفظ دریافت و این نیز موردى دیگر از معجزات علمى قرآن کریم به شمار مىرود.
از دیگر موارد مىتوان به فاصلهى زمانى میان نقل مکان زنبور عسل و شروع بهرهبردارى او از گلهاى جدید اشاره کرد.
همانگونه که گفته شد به طور طبیعى حدود دو یا سه ماه طول مىکشد که کندوى جدید زنبورعسل ساخته شود و در این مدت توجه عمدهى زنبورها به کار ساخت و ساز است و پس از این فاصلهى زمانى بهرهبردارى از گلها آغاز مىشود.
«قرآن کریم» نیز با اشارهى بسیار ظریفى وجود این فاصلهى زمانى را یادآور شده است. «ثُمّ کُلٖى مِنَ الَّثمَراتِ» در این بخش از آیۀ 70 سورۀ نحل کلمهى «ثُمَّ» به معنى «سپس» نشاندهندهى این مطلب است که استفادهى زنبورها از «ثمرات طبیعى» بلافاصله پس از لانهگزینى آغاز نمىشود بلکه یک فاصلهى زمانى در بین آن وجود دارد. و این موضوع نیز شاهدى دیگر بر لطایف قرآنى است که در زمینهى حقایق علمى و طبیعى وجود دارد.